"تا زمانی كه پول تو جیبیات را از من میگیری، حرفی از استقلال نزن"؛ این عبارتی است كه اكثر نوجوانان ایرانی حداقل یك بار از والدین خود شنیدهاند.مساله استقلال بانك مركزی در ایران نیز شبیه این موضوع است."منهای نفت"رو بشنوید.
بهگزارش گروه چندرسانهای رادیو جوان؛ "هر وقت خرجت را خودت درآوردی، میتوانی ادعای استقلال كنی و مستقل شوی ولی تا زمانی كه پول تو جیبیات را از من میگیری، حرفی از استقلال نزن"؛ این عبارتی است كه اكثر نوجوانان ایرانی حداقل یك بار از والدین خود شنیدهاند."منهای نفت"رو بشنوید.
واقعیت این است كه مساله استقلال بانك مركزی در ایران نیز تا حدود زیادی از همین قاعده ساده اما به ظاهر پیشپاافتاده تبعیت میكند.
بیتوجهی به همین قاعده باعث شده است تلاشها برای تحقق استقلال بانك مركزی برای چند دهه به نتیجه نرسد. در میان معاونتهای بانك مركزی، آنكه از همه قدرتمندتر است، معاونت ارزی است. بانكها بیش از هر معاونت دیگری گوش به فرمان معاونت ارزی هستند. این امر به آن دلیل است كه ارز، در دست معاونت ارزی بانك مركزی و ادارات زیرمجموعه آن است. بانكها منابع ارزی ندارند. سپردههای ارزی كه بانكها جذب میكنند و سایر منابع ارزی خود آنها بسیار كمتر از مصارف ارزی آنهاست و بانكها برای اینكه نیازهای ارزی مشتریان خود را تامین كنند، نیاز به این دارند كه به بانك مركزی ریال بدهند و از آن ارز بخرند. همین مساله، منشأ قدرت معاونت ارزی بانك مركزی است و به همین دلیل معاونت ارزی بانك مركزی از اقتدار بیمانندی در میان معاونتهای آن بانك برخوردار است. جالب اینجاست كه معاونت ارزی بانك مركزی از هیچ داغ و درفش ظاهری نظیر هیات انتظامی و كمیسیون تخلفات و مانند آن كه معاونت نظارتی در اختیار دارد، برخوردار نیست؛ اما توان آن در تاثیرگذاری بر عملیات بانكها بسیار بیشتر از معاونت نظارتی بانك مركزی است كه عمدتا به نظارت بر عملیات ریالی بانكها میپردازد. معاونت نظارتی با آن همه بازرس و سربازرس و هیات انتظامی و دادستان انتظامی و... هرگز آن اقتداری را ندارد كه معاونت ارزی دارد.
اما این اقتدار معاونت ارزی، حاصل تلاش خود بانك مركزی نیست. این اقتدار از آنجا ناشی میشود كه منبع عمده درآمد ارزی كشور كه درآمدهای حاصل از صادرات نفت است، به حسابهای بانك مركزی واریز میشود و بانك مركزی، در قبال واریز ریال به خزانه، ارز را به تملك خود درمیآورد. اگر دولت روزی تصمیم بگیرد كه دیگر به بانك مركزی ارز ندهد، آن اقتدار معاونت ارزی نیز در لحظه واحدی پودر میشود و فرو میریزد. دولت نیز بهخوبی از این نكته آگاه است و درست به همین دلیل، در مقابل درخواست استقلال بانك مركزی، همان جملهای را میگوید كه در ابتدای این نوشته ذكر شد. وقتی اقتدار بانك مركزی ناشی از قدرتی است كه دولت به او داده است، یعنی ناشی از در اختیار داشتن ارز حاصل از فروش نفت، چرا دولت در این اقتدار سهم نخواهد.
بانك مركزی باید انتخاب كند؛ یا قدرت ناشی از فروش ارز را برای خود حفظ كند و با این اقتدار دلخوش باشد، یا اینكه از این قدرت به ارث رسیده از دولت صرفنظر كند و استقلال خود را بهدست آورد. راه به دست آوردن استقلال بانك مركزی، كندن ارز از بانك مركزی و واگذاری اقتدار و مسوولیت آن به دولت است. بانك مركزی باید هم قدرت ناشی از دارا بودن ارز و هم مسوولیتها و پاسخگویی مرتبط با آن را به دولت واگذار كند و خود را صرفا متولی ارزش ریال بداند وگرنه تا زمانه باقی است، استقلال بانك مركزی هم حاصل نخواهد شد، خواه دوره مسوولیت رئیسكل بانك مركزی 5 سال باشد خواه 10 سال و خواه در شورای پول و اعتبار عمرو عضو باشد خواه زید و بكر. اینها همه نسبت به آن مساله اصلی جزو ظواهر هستند. خلاصه كلام آنكه گام اول برای تحقق استقلال بانك مركزی این است كه بانك مركزی خرج خود را از دولت سوا كند و راه سوا كردن این خرج هم صرفنظر كردن از قدرت شیرین ناشی از در اختیار داشتن ارز است.
انتهای پیام/