كش دادن كارهای روزمره و گذشتن از محدوده زمانی ذهنی كه برای آن تعیین میشود، یكی از موضوعات پر بحث این روزها بین افراد جامعه خصوصاً دانشجویان و دانش آموزان است.
بهاره صفوی، ژورنالیست علم، در گفت و گو با برنامه رادیوم رادیو جوان، با آوردن یك مثال علت این اتفاق را توضیح داد و گفت: «مثلاً زمانی كه یك دانشجو یا دانش آموز امتحان دارد، درس خواندن را برای دقایق آخر روز و شب امتحان شروع میكند.
انسانهای دقیقه نودی را زیادی میشنویم و ممكن است بسیاری از ما هم «دقیقه نودی» باشیم. مثل اتفاقی كه در برنامه «بازم مدرسهام دیر شد» میافتد.»
وی تصریح كرد: «اینها به یك قانونی به نام قانون «پاركینگسون» برمیگردد. البته ما نمیخواهیم درباره بیماری پاركینگسون صحبت كنیم كه سیستم مغز و اعصاب را درگیر میكند.
اما «پاركینگسون رفتاری» نیز از آن موضوعاتی است كه همه ما تا درجات زیادی به آن مبتلا هستیم.»
صفوی توضیح داد: «این موضوع فقط به زمان مربوط نمیشود و گاهی مشكلات دیگری در این حوزه مثل نداشتن پسانداز با وجود افزایش درآمد اتفاق میافتد یا به طور مثال، نداشتن فضای خالی با وجود خرید خانه بزرگتر.»
وی با اشاره به اینكه این قانون را فردی به نام «پاركینگسون» در سال 1955 در قالب تحقیقات مختلفی كه انجام داده بود در یك مقالهای در اكونومیست مطرح كرد، گفت: «زمان تحقیقات به نظام بروكراتیك برمیگشت كه ایشان كارمند بود.
ایشان نگاه طنزآمیزی هم نسبت به این موضوع داشتند. مثالش هم فردی بود كه برای ارسال یك نامه كه فقط سه دقیقه طول میكشید، زمانی بیشتر از یك هفته را صرف كرد. او تقسیم كرده بود كه چنین كاری در نظام بروكراتیك چقدر باعث تلف شدن وقت میشود.»
وی در پاسخ به اینكه در به تعویق انداختن بررسی یك پرونده یا ارسال یك نامه لذتی دارد یا خیر، گفت: «لذتی ندارد ولی بر اساس قانون پاركینگسون، ما بر اساس زمانی كه تعیین میكنیم، كار را طول میدهیم.
این موضوع به انگارههای ذهنی ما برمیگردد و این است كه ذهن ما دوست دارد تمام اتفاقات، زمان، افراد و ... را بسط دهد و بر اساس زمان منقبض و منبسط كند.»
صفوی با اشاره به اینكه آقای پاركینگسون شصت كتاب متنوع نوشت تا به نتیجهای متقن درباره رشد این قانون برسد، گفت: «این موضوع در علوم مختلف هم تسرّی پیدا كرد. در آن زمان كه ایشان این كتاب را نوشتند، تصور بر این بود كسی كه سخت و بیشتر كار كند، بر افرادی كه سریعتر و هوشمندانهتر كار كنند، برتری دارند.
حال ما داریم این موضوع را درباره سال 1955 میلادی مطرح میكنیم، اما میبینیم كه در خیلی از سازمانهای ما مبتلا به این قانون هستند.
یكی از مشكلاتی كه وجود دارد این است كه قانون پاركینگسون را هم در نظام فردی و هم در كار اجتماعی داریم. وقتی این قانون در كار گروهی و سازمانی وجود دارد، كار خیلی سختتر میشود.»
وی درباره تخصص و شغل آقای پاركینگسون گفت: «ایشان پژوهشگر و نظریهپرداز حوزه تاریخ بودند كه این نظریات را بعداً بر اساس قوانین و فرمولهای ریاضی هم ارائه دادند.
مثلاً درباره سازمانهای مختلف گفتند در شرایطی كه سالانه 5 تا 7درصد نیروها و بودجههایشان اضافه میشود، در عمل هیچ كار اضافه ندارند و كیفیت عملكرد كاریشان بالا نمیرود. موضوعی كه میتوانیم در سازمانهای مختلف ببینیم.»
وی تاكید كرد: «طبق این قانون هر چقدر كه اندازه و حجم كار بالا برود، كارایی و بازدهی آن پایینتر میآید.»
صفوی در پاسخ به اینكه اهمیت مولفه تخمین زمان در بسیاری از شركتهای استارتاپی و تغییر آنها نسبت به دهه پنجاه میلادی، به خصوصی بودن آنها مربوط است یا خیر، گفت: «بله مربوط است.
وقتی كه بیلان عملكرد و جریان مالی مهم میشود، در شركتهای خصوصی مدیریت پروژه و مباحث مدیریتی اینقدر اهمیت پیدا میكند كه روی آن فكر میكنند.
ضمن اینكه طبق قانونی كه هر چقدر نهاد و سازمان بزرگتر باشد، كارایی آن كمتر میشود، بیشتر آن را در سازمانهای خیلی بزرگ میبینیم.
از طرفی برای یك كاری كه دو نفر انجام میدهند، ده نفر را استخدام میكنند و نهایتاً اینطور جا میافتد كه كار با ده نفر هم راه نمیافتد.
این هم هوشمندی ذهنی افراد را نشان میدهد و هم اینكه اگر كار گروهی و مسئولیتپذیریها به درستی انجام نشود، به مشكل برمیخوریم.»
وی تصریح كرد: «بر اساس همین قانون ما هر چقدر زمان بیشتر داشته باشیم، اتلاف بیشتری داریم. هر چقدر كارمند بیشتری داشته باشیم، بیكاری بیشتری داریم و هرچقدر خرج بیشتری داشته باشیم، دخل بیشتری خواهیم داشت.»
بهاره صفوی توضیح داد: «بر اساس قانون اینشتلونگ، ما عادت داریم هر چیزی كه راحتتر است و قبلاً تجربه كردهایم را دوباره امتحان كنیم.
بر همین اساس هم میبینیم با همان ذهنی كه رفتارهای تكراری را طلب میكند، نباید در تله قانون پاركینگسون گرفتار شویم.
در سازمانها هم متاسفانه مدیران عادت كردهاند كه هر كس بیشتر كار كند و اضافه كاری بیشتر بماند، كارمند بهتری است. در صورتی كه اگر كارمندی خلاقیت داشته باشد یا بخواهند از زمان بهینه استفاده كند، به عنوان كارمندی كه نمیخواهد دل بسوزاند شناخته شود. در دنیا نیز چنین مسائلی وجود دارد و پروژههایی هستند كه بعد از زمان تعیین شده به پایان میرسند.»
وی در پایان درباره راهكار فرار از قانون پاركینگسون در رفتار فردی، گفت: «برای پایان دادن به طولانی كردن كارها، باید ضربالعجلهای ساختگی برای ذهن ایجاد كنید.
مثلا اگر قرار است امروز كاری را انجام دهید، آن را به كل روز موكول نكنید و ساعت تعیین كنید.
یك راهكار سریع این است كه اگر قرار است مقاله بنویسید، لپتاپ را از برق بكشید و بگویید باید تا زمانی كه باتری هست كارم را به پایان برسانم.
همچنین كمكم انجام دادن كارها نیز در این راه موثر است. ضمن اینكه از رفتارمان استقبال كنیم و خودمان را تشویق كنیم.»