نگرانی
بزرگ فامیلشون مرقوم كردن كه
آهای معلم سرخانه یكی از نگرانی های هر روز ما اینست كه نكند صبح خواب بمانیم و به كله پاچه ای نرسیم ..اما میرسیم.. بعد از میل نمودنش هم نگران فشار خون و كلسترول مان میشویم اما خب كله پاچه است دیگر مگر میشود نخوردش...
سپس یك دلشوره ای می گیریم كه نكند كیف پولمان را نیاورده باشیم آنوقت مجبور شویم كاسه و دیگچه های كله پاچه ای را عوض پول بسابیم.. كه البت تا بحال اینطور نشده
تا برسیم خانه هم دل نگرانی امانمان را میبرد كه نكند نوادگانمان فهمیده باشند ما ازكجا می آییم و آویزانمان شوند از ما پول بسلفند كه آنها هم بروند كله پاچه ببلعند ..كه از بخت خوش هر وقت رسیدیم خانه ، آنها كعنهو خرس خواب بودند اما در كل ما همیشه نگرانیم.. حالا تو چیز كن یك چیزی بده ما بخوریم این نگرانی های ما را بشورد ببرد پایین