جای كیو تنگ كردید
بله جناب بزرگ فامیلشون مرقوم كردن كه
آهای معلم سرخانه ما صبحی بعد از نوش جان كردن كله پاچه زدیم بیرون تا كمی قدم بزنیم در كوچه چند تن از بانوان محله مان را دیدیم حال و احوالی كردیم، از صحبتهایشان فهمیدیم دارند میروند خانه آباجی همساده روبروی مان ، همان كه یك دانه مادر شوهر است. انگاری مراسم جهاز برون دخترش است. ما هم به سبیل های یك متر و بیست سانتی مان تابی دادیم و گفتیم باشد پس ما هم با شما می آییم اما آنها دسته جمعی عین گروه كر گفتند : ای وای خاك اره بزرگ فامیلشان ، رویمان به دیوار، بعد هم تلق تلق گذاشتند رفتند
معلم سرخانه مگر ما جایشان را تنگ كرده بودیم خوب ما را هم میبردند دیگر، انقدر دلمان میخواست جهاز برون ببینیم