خانم مریم ملی، كارشناس برنامه، از مثلثی گفتند كه سه راس آن فلوریدا، پرتوریكو و جزیرۀ برموداست. مثلثی كه مبدا و مقصد بسیاری از داستانهای هولناك و حوادث عجیب و غریب بود.
خانم ملی داستان را با این سوال آغاز كردند كه ماجرا از كی شروع شد؟
در سال 1950 ون ویلكل جونز، روزنامه نگار، داستان گم شدن هواپیما در این ناحیه را جور دیگری بازنویسی كرد. «یك هواپیما با تمامی سرنشینها گم شدند و هیچ لاشهای از آن پیدا نشد.» این بازنویسی، شروع افسانۀ مثلث برمودا بود. از آن به بعد آنقدر دربارۀ روایت مفقود شدن هواپیماها و كشتیها در این منطقه اغراق شد كه دیگر كسی به حقیقت ماجرا و خطاهای انسانی توجهی نكرد و حتی روزنامهنگاران هم خبر پیدا شدن و برقراری مجدد ارتباط بعضی از كشتیها و هواپیماها را پوشش نمیدادند.
وی تاكید كرد: افسانههایی چون شهر دفن شدۀ آتلانتیس و تاسیسات مخفی بیگانههای فضایی در آن سالها در حالی بین مردم رواج میگرفت كه در تمامی آبهایی كه محل رفت و آمد كشتیهای باری و مسافربری و پرواز هواپیماها بود، از این دست حوادث اتفاق میافتاد. به قول زمینشناسهایی كه روی مثلث برمودا كار میكردند مقصر دانستن این ناحیه مثل این است كه یكی از بزرگراههای معروف را باعث تصادفهای زیادش در مقایسه با باقی بزرگراهها بدانیم. در صورتی كه علت اصلی آن رفت و آمد بیشتر است. این مثلث افسانهای در جایی قرار گرفته است كه رفت و آمد كشتیها و هواپیماها در مقایسه با سایر نقاط بیشتر بوده و در نتیجه حوادث بیشتری هم رخ میداده است. البته نباید نوع پوشش خبری و داستانپردازی را از قلم بیندازیم.
در انتهای برنامه خانم ملی گفتند كه با اختراع GPS و استفاده از آن در سال 1978 در صنایع حمل و نقل و ناوبری به جای قطبنما، تعداد این حوادث كمتر و بساط این نوع از داستانها هولناك برچیده شد.