گزیده ای از پرونده ویژه رادیوم، روز 21 آذر.
گفتگو با دكتر آلاله بهرامیان روانشناس، در رابطه با درماندگی آموخته شده
برای درك بهتر درماندگی آموخته نیاز به یك توضیح اولیه است، درماندگی آموخته شده موقعیتی است كه شاید خیلی از ما در آن قرار گرفتیم، موقعیتی كه انگار در آن محكومیم به فنا و هیچ راه برون رفتی از مشكلات نمیبینیم. این در حالی است كه وقتی بقیه از دور مشكل ما را میبینند خیلی سطحی و قابل حل به نظرشان میآید.
برای درك بهتر درماندگی آموخته باید به سال 1967 برگردیم، جایی كه روانشناسی به نام مارتین سلیگمن در دانشگاه پنسیلوانیا یك مطالعه خیلی مهم طراحی كرد.
مطالعه روی سه گروه سگ انجام میشود، گروه اول گروهی هستند كه مدتی در قفس نگهداری و بعد هم آزاد میشوند. گروه دوم داخل قفسی قرار داده میشوند و به صورت تصادفی به آنها شوك الكتریكی وارد میشود. در قفس آنها اهرمی قرار داشت كه با فشار دادن آن میتوانستند از آن شوك الكتریكی جلوگیری كنند. و اما سگهای گروه سوم داخل قفس قرار گرفتهاند، به آنها شوك الكتریكی وارد میشود ولی هیچ اهرمی برای رهایی ندارند.
حالا باید وارد فاز دوم آزمایش شد، در فاز دوم آزمایش قفسی دو تكه ساخته شده كه مانعی بین آن قرار دارد، سگها را در طرفی از آن قفس قرار میدهند و به آنها شوك الكتریكی داده میشود. سگهای گروه اول و دوم بعد از چند آزمون و خطا بالاخره میتوانند از مانع رد شده و به طرف دیگر قفس كه ایمن است وارد شوند. اما سگهای گروه سوم هیچ تكاپویی برای نجات خود انجام نمیدهند و تسلیم موقعیت میشوند. آقای سلیگمن اسم این پدیده را میگذارد درماندگی آموخته شده.
ما نیز بسیار در این موقعیت قرار گرفتهایم كه خود را تسلیم موقعیت میبینیم و هیچ تلاشی برای تغییر موقعیت انجام نمیدهیم. موقعیتی كه از بیرون برای افراد دیگر خیلی ساده و قابل حل است، اما برای ما بسیار سخت و عجیب است. برای حل این مشكل باید به ریشههای آن و چالشهایی كه در گذر زمان برای ما اتفاق افتاده رجوع كنیم.
البته بعدتر آقای سلیگمان كتابی به نام خوشبینی آموخته شده مینویسد كه در آن به ما آموزش میدهد چطور غلبه كنیم بر این نوع موقیتها.