وقتی پدر من را طعمه یافتی ماجرای بزغاله و گرگ ... بزغاله ای كه اسیر گرگ می شود و آواز می خواند و در ادامه .... 5 سال پیش
نیاورده نمی بره حكایت روستایی خسیسی كه وقتی به شهر می رود دلش نمی خواهد از خانه دوست و فامیل دل بكند. 5 سال پیش
حكایت «همان گنجعلی است و قنجعلی» همین گنجعلی است و قنجعلی دو برادری كه حسابی از كار های هم تعریف می كردند تا اینكه كدخدا .... 5 سال پیش
این ره كه تو می روی به تركستان است نمازی به ریا برای خود شیرینی پیش پادشاه . حكایت فردی كه برای نهار به پیش پادشاه آمده بود اما نهار رو كامل نخورد تا برای خود شیرینی نماز طولانی با ریا بخواند ... 6 سال پیش
بخیل سوم را خدا بكشد حكایت سه دوست است كه هر سه بخیل هستند و نمی توانند چیزی را ببخشند . بزرگی بر ایشان گذر میكنند و.... 6 سال پیش
باج سبیل زور گفتن و قلدری در گذشته كه تبدیل به یك ضر بالمثل ایرانی شد . حكایت اصلی این ضرب المثل 6 سال پیش
برای یه دستمال قیصریه رو اتش نمی زنند ... حكایت شاگرد حجره داری است كه از روی ترس ضرری بیشتر می زند .. 6 سال پیش