محسن حكیم معانی در برنامه «كافه رادیو» گفت: داستاننویسی یك فرآیند پیوسته است كه نیازمند تلاش، مطالعه، و تجربه است تا نتایج قابل ملاحظهای به دست آید.
محسن حكیم معانی نویسنده و مدرس نویسندگی در بخش میز نویسندگی «كافه رادیو» رادیو جوان عنوان كرد: در این قسمت به بررسی مفاهیم شخصیت و تیپ در داستانها و شخصیتپردازی می پردازیم. شخصیت یا كاراكتر در ادبیات به مفهوم انسانی كه ویژگیها و رفتارهایی دارد، اشاره میكند. اما آیا میتوان داستانی را تصور كرد كه هیچ شخصیت انسانی نداشته باشد؟ به عنوان مثال، كلیله و دمنه داستانی است كه جانورها نقش اصلی را در آن ایفا میكنند، اما ویژگیهایی كه به آنها نسبت داده میشود، ویژگیهای انسانی هستند. در واقع، حضور انسان در داستانها و رمانها امری بسیار ضروری است و بدون آن، داستان معنا نمییابد.
وی افزود: در ادبیات داستانی، دو مفهوم متمایز به نام شخصیت و تیپ وجود دارند. تیپ به ویژگیها و خصوصیاتی اشاره دارد كه به صورت ناخودآگاه در ذهن ما شكل میگیرد و با بیان یك شغل، ما صفتها و خصوصیاتی را به ذهن میآوریم كه در ارتباط با آن شغل قرار دارد. به عنوان مثال، وقتی كلمه "قصاب" را میشنویم، فردی با بدنی فربه و قوی، دارای سیبیل را تصور می كنیم؛ اما در واقعیت ممكن است، افرادی كه در این شغل فعالیت میكنند این ویژگیها را نداشته باشند، این تفاوت بین تیپ و شخصیت است.
محسن حكیم معانی در میز نویسندگی «كافه رادیو» رادیو جوان درباره تعریف شخصیت در داستان نویسی بیان كرد: شخصیت به مجموعهای از ویژگیها و رفتارهایی اطلاق میشود كه در شخصیت انسانی نقش میبیند. تمایز بین این دو مفهوم بسیار مهم است و برای درك بهتر ادبیات داستانی، باید این تفاوت را در نظر داشت. در نهایت، بررسی دقیقتر این مفاهیم میتواند به درك عمیقتری از شخصیتها و روایتهای داستانی در ادبیات كمك كند.
وی در ادامه توضیح داد: تیپ و تأثیر آن بر روی تصویری كه از افراد داریم، یك موضوعی است كه در اجتماع مورد توجه قرار دارد. هرچند كه تیپ در برخی موارد توسط رسانهها و تجربیات شخصی ما تعیین میشود، اما واقعیت این است كه هر فردی در دستهای خاص قرار نمیگیرد. اختلافات بین رانندههای تاكسی، قصابها و كارمندان نشان میدهد كه هر فرد ویژگیها و شخصیت منحصر به فردی دارد.
این مدرس نویسندگی افزود: بنابراین، تشكیل دادن قضاوتهای پیشزمینه و تكیه بر تیپ برای ارزیابی افراد، عادلانه نیست. در واقع، شخصیت و ویژگیهای فردی معیارهای مناسبتری برای ارزیابی هستند. در ادبیات داستانی نیز، توجه به شخصیتپردازی و انتقال ویژگیهای شخصیتی مهم است. بنابراین، برای نوشتن داستان، لازم است به عمق شخصیتها و ویژگیهای آنها پرداخته شود. داستاننویسی یك فرآیند پیوسته است كه نیازمند تلاش، مطالعه، و تجربه است تا نتایج قابل ملاحظهای به دست آید.
*تفاوتها و ویژگیهای شخصیت و تیپ*
این مدرس نویسندگی خاطرنشان كرد: ما به بررسی تفاوتها و ویژگیهای شخصیت و تیپ میپردازیم. ابتدا، ویژگیهای تثبیت شده تیپ را بررسی میكنیم. سپس، تمركز را به شخصیت منتقل میكنیم و توضیح میدهیم كه شخصیت ما را بیان میكند، نه تیپ. یكی از ویژگیهای اساسی شخصیت، پویایی است. شخصیت میتواند تغییر كند و قابلیت دگرگونی دارد، در حالی كه تیپ تثبیت شده است. برای مثال، در برخی مواقع شخصیت عصبانی در شرایط غیرمنتظره عملی متفاوت از انتظارات دیگران انجام میدهد. این نشان میدهد كه شخصیتها در زندگی عادی نیز متنوع و متفاوت هستند.
وی افزود: ویژگیهای دیگری از شخصیت نیز وجود دارد؛ مثلاً؛ مهربانی كه در برخی مواقع مورد سؤال قرار میگیرد یا عصبانیتی كه در شرایط خاص تغییر میكند. همچنین، شخصیتها مسئلهدار هستند و از جهان پرسش میكنند؛ به دنبال پاسخها و حل مسائل هستند. در نهایت، تأكید میشود كه شخصیتها میتوانند تغییر كنند و همیشه در جستجوی جوابها و راهحلهای مسائل خود هستند. به طور كلی، شخصیتها و تیپها به عنوان عناصر تأثیرگذار در داستانها و زندگی انسانها باید مورد توجه قرار گیرد.
*درك ماجرای مسئله داشتن آدمها و تحول شخصیت در آثار ادبی*
محسن حكیم معانی مدرس نویسندگی به بررسی تأثیر رمانها در درك مفهوم مسئله داشتن آدمها و تحول شخصیت آنها در جهان پرداخت و گفت: با خواندن آثار ادبی معروفی مانند "آنا كارنینا" اثر لئو تولستوی و "گوستاو فلوبر" نوشتهی گوستاو فلوبر، میتوانیم نگاهی عمیقتر به مسئله داشتن شخصیتها و ارتباط آنها با جهان اطراف خود داشته باشیم. آیا این شخصیتها پرسشهایی از جهان خودشان مطرح میكنند؟ چگونه با جهان خودشان در ارتباط هستند؟
وی در ادامه، در برنامه « كافه رادیو» به برخی نكات مهم درباره شخصیتپردازی در رمانها بیان كرد: آدمها در زندگی عادی خود تنها سیاه یا سفید نیستند؛ آنها دارای ویژگیهای متعددی هستند. حتی در بدترین آدمها میتوان نقاط روشنی یافت و در بهترین آدمها نقاط تاریكی شناخت. این تنوع و ویژگیهای انسانی در داستانها به تجلی میرسد و در فهم شخصیتها مهم است. همچنین، آدمها احساسات مختلفی مانند خشم، حسد، عشق و مهربانی دارند كه این ویژگیها به شخصیت آنها اضافه میشود.
حكیم معانی در پایان اضافه كرد: به عنوان مثال، در رمان «جلال آل احمد» مدیر مدرسه شخصیتی است كه در طول داستان تحولاتی را تجربه میكند. او در پایان رمان، دیگر همان شخصیت اولیه نیست. به این ترتیب، میتوان گفت كه شخصیتها در رمانها متحول هستند و این ویژگی مهمی در فرایند شخصیتپردازی است. خواندن رمانها و غوطه ور شدن در دنیای آنها، ما را به درك عمیقتری از مسئله داشتن آدمها و تحول شخصیت آنها میرساند.